بوقیلیسم

مشخصات بلاگ

مطالب این وبلاگ کاملا بوقی می باشد
بوق هر چیزی می تواند باشد
خیلی جدی نگیریدش
نویسنده این وبلاگ از هر چیزی و با هر لحنی می نویسد
هدف اصلی ساخت این وبلاگ راحت تر بودن در خواندن وبلاگ های شماست
ممنون از نگاهتون

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۵ ب.ظ

شرح حال

1.یک عدد دانشجو هستم وسط امتحانات ،که نه تنها در طول ترم بلکه تو فرجه هاشم درس نخونده

2.طبق آخرین سِرچی که درمورد بیوگرافی اینجانب در سپی پدیا(ورژن خودم ساز ویکی پدیا) نمودم به این نتیجه رسیدم که یک از دست دهنده ی بالقوه هستم به اینصورت که چیزای دوست داشتنیمو حتی اگه خیلی قدرشونو بدونم، بیست و چهارساعته دورشون بگردم تو شیشه هم نگهشون دارم بازم به سادگی(و بدمزگی! پودر کیک رشد) از دست میدم اگه ازم مثال بخواین میتونم به دوستام اشاره کنم

از مهدکودک شروع میکنیم

من تو مهد دوتا دوست داشتم که هردوشون پسر بودن،امیرحسین و مهدی که خب نهایتا مدرسه ما رو از هم جدا کرد

تو دبستان کلاس اول و دوم چندتا دوست دختر پیدا کردم که اونا رو هم بعدازتموم شدن امتحانای کلاس دوم از دست دادم چون تابستونش جهشی خوندم و مهرماه همون سال من با بچه های بزرگتر از خودم همکلاسی و دوست شدم

کلاس چهارم و پنجم که بودم دوستای خوبی پیدا کردم که اونا رو هم بخاطر ورود به مقطع راهنمایی از دست دادم

دوستی که توی دوسال اول راهنمایی باهاش بودم که بکل از ایران رفت دوستیم که بعد از اون پیدا کردم بعد از پنج سال بخاطر شغل پدرش از شهرمون رفت

از دوستای دبیرستانم بخاطر کنکور و دانشکاهمون که هرکدوم یه شهر افتادیم جدا شدم

یکماه اول خوابگاه خیلی زودتر گرمتر و صمیمی تر از همیشه دوست پیدا کردم ولی دیدم ای دل غافل بعد یکماه باید از اونا هم بدلایل مفصلی جدا بشم

الان بعد از هفت ماه با یکی از هم اتاقی هام دوست شدم که اونم انتقالی گرفته و داره میره

کلا اینه قصه ی ما تازه این فقط درمورد دوستام بود بقیه ی موارد بماند

3.یکی از بزرگترین مشکلاتم اینه که یا یه استعدادی رو ندارم یا اگه دارم بشدتی دارمش که کفاف هفتصدوهفتادو هفت پشتمم بده

نمونه ی بارزش تنبلیه بشکلی که اجازه نمیده استعدادهای دیگه م رو بروز بدم مگر استعدادهای وابسته به همین تنبلی مثل چاقی یا خوابیدن و یکجانشینی بصورت استقامتی

از معایب تنبلی همین سالی یکبار اپ کردنه(خدا میدونه برا همین یه پست هم چقدر زجر کشیدم!)

گاهی تنبلی و بیحالی قدرت تکلمم ازم میگیره و این باعث میشه ادم کم حرفی شناخته بشم و یا گاها که یه دوستی بعد از مدتها تماس میگیره و توقع داره ساعتها بشینیم و حرف بزنیم من علی رغم اینکه از همصحبتی باهاش خوشحالم حال ندارم  ذوقمو نشون بدم و از احوالات خودم براش بگم نتیجتا فقط حرفاشو با اهوووووممممم،اررررررررره،درسته و امثالهم تایید و ناخواسته از تماس گرفتن بشدت پشیمونش میکنم

الانم یهو وسط اینهمه تحلیلات مفیدم استعدادم به اوجش رسید فلذا بالاجبار موقتا به خدا میسپارمتون 

 

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۵
sepideh azz